زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
باز هم امن یجیبِ طفل مضطر شد بلند نافـله خـواندی نشـسـته آه حیدر شد بلند باز هم از خواب، امشب مثل هر شب فاطمه مجتبی با وای مادر، وای مادر شد بلند چشم بر هم زد علی و دید شد نقشِ بر آب دلخوشیهایش همه، آتش که از در شد بلند بر زمین افـتادنت اصلا تمـاشـایی نـبود ای کسی که پیش پای تو پیـمبر شد بلند از مـسـلمـانیِ ایـنـهـا و غـریـبـیّ عـلـی داد و بیـداد یـهـودیهای خـیـبر شد بلند آه ای هم صحبت روح الامین، من را ببخش پیش چشمم بر سرت فریاد کافر شد بلند جان به لب گردید علی اما هزاران بار شکر بـاز هـم از مـأذنـه الله اکـبـر شـد بـلـنـد از گلویت آب خوش پائین نرفته باز هم های هایت یاد این مظلومِ بیسر شد بلند فاطمه میبیـنمت روز دهم وقتی حسین نالۀ هل من معینش زیر خـنجر شد بلند |